
ویژگیهای افراد باهوش عاطفی بالا و پایین
در زیر فهرستی از ویژگیهای افراد با هوش عاطفی بالا و پائین آورده شده است (خورخه چرباسک[1] ؛ مترجم اصفهانی، 1392)
الف) یک شخص با هوش عاطفی بالا: احساسات خود را واضح و مستقیم و در غالب سه کلمه بیان میکند و جمله را با من احساس میکنم … آغاز مینماید؛ از ابراز کردن احساسات خود نمیترسد؛ استرس و نگرانی او را از حرکت و فعالیت باز نمیدارد.
- به طور عاطفی ترمیم پذیر است.
- تحت کنترل هیجانات منفی مانند: ترس، نگرانی، گناه، شرم، خجالت، ناامیدی، ضعف، وابستگی و دلسردی قرار نمیگیرد.
- قادر به خواندن ارتباطات غیرکلامی است. اجازه میدهد که احساساتش او را در سراسر زندگی راهنمایی کنند.
- احساسات خود را با دلیل و منطق و واقعیت منطبق میکند. درباره عواطف به راحتی سخن میگوید ؛ قادر به تشخیص عواطف چندگانه همزمان است.
- مستقل است و دارای اعتماد به نفس و استقلال اخلاقی است. به طور ذاتی و درونی دارای انگیزه است.
• بوسیله قدرت، ثروت، مقام، شهرت و یا تأیید برانگیخته میشود؛ خوش بین است؛ شکست و ناتوانی را درونی نمیکند؛ به احساسات دیگران علاقمند است.
ب) یک شخص با هوش عاطفی پایین:
- مسئولیت احساسات خود را نمیپذیرد، بلکه دیگران را برای آن سرزنش میکند. غالبا ً جمله خود را با «من فکر میکنم شما. . » آغاز میکند. قادر نیست جمله خود را با « من احساس میکنم. . . . . . . . » آغاز نماید.
- دیگران را گناهکار میداند. نمیتواند دلیل احساسات خود را بیان کند و یا بدون مقصر دانستن دیگران احساس خود را بیان کند.
- در مورد احساسات خود دروغ میگوید و یا اطلاعاتی در مورد احساسات خود به دیگران نمیدهد (عواطف نادرست).
- در مورد احساسات خود یا اغراق میکند و یا آنها را کوچک میشمارد.
- فاقد تمامیت و یک احساس درونی است.
- از دیگران کینه به دل میگیرد و آنها را نمیبخشد.
- بجای اینکه احساسات خود را بیان کند، خارج از احساساتش عمل میکند.
- نمیگوید که چه زمانی به کمک شما نیاز دارد و میخواهد در کنارش باشید. اجازه میدهد که احساسات بر روی هم انباشته شوند، سپس منفجر میشود و یا نسبت به چیزهایی که کمترین اهمیت را دارد، شدیدا ً واکنش نشان میدهد.
- حمله میکند، مقصر میداند، دستور میدهد، انتقاد میکند، حرف دیگران را قطع میکند، سخنرانی میکند، نصیحت میکند، رد میکند و در مورد دیگران قضاوت میکند.
- نقش بازی میکند.
- صراحت ندارد و یا طفره میرود.
- نسبت به عواطف و احساسات دیگران حساس نیست.
- همدلی و همدردی نمیکند.
- سخت و غیر قابل انعطاف است و به قوانین و ساختارها نیاز دارد تا در او ایجاد امنیت کنند.
- از نظر احساسی در دسترس دیگران نیست و به سختی میتوان صمیمیت عاطفی با او برقرار کرد.
- قبل از اینکه دست به عملی بزند، به احساسات دیگران توجه نمیکند.
- قبل از اینکه کاری را انجام دهد، احساسات آینده خود را در نظر نمیگیرد.
- بیاعتبار است و حالت تدافعی دارد.
- در پذیرش اشتباه، بیان کردن پشیمانی و یا عذر خواستن، سخت و غیر قابل انعطاف است. از مسئولیت اجتناب میکند.
- بدبین است و غالبا ً بر این اعتقاد است که جهان نادرست و بی انصاف است.
- در برابر آنچه عقل سلیم با آن موافق است، مقاومت میکند.
- از پیوستن به دیگران اجتناب میکند و به دنبال جانشین کردن روابط با هر چیزی از حیوانات دست آموز و گیاهان تا شخصیتهای خیالی است. بطور غیر قابل انعطافی بر عقاید خود پافشاری میکند، چرا که در برابر حقایق جدید احساس ناامنی میکند.
- بجای اینکه بر روی احساسات تمرکز کند بر واقعه و رویداد تمرکز میکند.
- میتواند جزئیات یک حادثه و اینکه در مورد آن چه فکری میکند را دقیقاً بیان کند؛ اما، نمیتواند بگوید که در مورد آن حادثه چگونه احساسی دارد.
- هوش خود را برای قضاوت و انتقاد از دیگران بکار میبرد، بدون آنکه آنها را درک کند.
- بدون آگاهی از اینکه چگونه فعالیتهای او احساسات دیگران را تحت فشار قرار میدهند، احساس برتری، قضاوت و انتقاد میکند. نهایتاً اینکه یک شنونده ناچیز است، حرف دیگران را قطع میکند و فاقد عواطف برای شروع کردن ارتباط است (به نقل از اشکان[2]، 1378).
[1] Jorge Cherbask
[2] www. seconds. org. sings. html,steve Hien
