مرحله القاء
در طی این مرحله است که هیپنوتیزم کننده به طور واقعی فرد را هیپنوتیزم میکند. در اینجا تعداد زیادی تکنیک القاءوجود دارد که بهترین آنها در ورزش هم کاربرد بیشتری دارند.
عبارتاند از: آرام سازی، کانونی کردن توجه و تصویر سازی. در حقیقت، پاسخهای آرام سازی به طور یکسان در هیپنوتیزم نیز مورد استفاده قرار میگیرند. تنها تفاوت این است که در تکنیکهای آرام سازی هرگز واژه هیپنوتیزم استفاده نشده است. همچنین باید خاطر نشان کرد که بر حسب پاسخهای فیزیولوژیکی، القای هیپنوتیزمی با پاسخهای آرام سازی همچون آرام سازی تدریجی، مراقبه متعالی و تمرین خود زا یکسان است. در مجموع روشهای القایی مورد نظر، کاملاً استاندارد هستند. آنها معمولاً، در کسب همکاری افراد و جهت دادن توجهاتشان به افکار و احساس راحتی و آسودگی، هدف دار هستند. بهترین شیوهی القاء به راحتی هیپنوتیزم کننده با آن شیوه یا به تعبیری تسلط او بر آن و همچنین شخصیت سوژه و شیوهی توجه او بستگی دارد. برخی از شیوههای متداولتر، تمرکز روی یک شیء یا خیره شدن به یک نقطه است. برای مثال زمان مناسب برای القاء کردن فرد، زمانی است که او خسته شده است. وقتی هیپنوتیزم کننده مشاهده میکند که پلکهای سوژه سنگین شده است. این زمان مناسبی برای القاءمیباشد. ولی اگر سوژه تمایل نداشته باشد و یا از ادامه کار عاجز باشد، در آن هنگام هیپنوتیزم کننده از ادامه کار دست بر دارد.
مرحله هیپنوتیزم
به محض این که حالت هیپنوتیزم رخ داد، یعنی هوشیاری سوژه تغییر پیدا کرد که این حالت را میتوان در چهره و مخصوصاً در چشمهای او به وضوح دید، فرد در مرحله هیپنوتیزم قرار گرفته است. در این حالت پاسخهای فیزیولوژیکی مشابه با پاسخهای حالت آرامش خواهند بود. برای اطمینان از ورود فرد به این مرحله، از سوژه خواسته میشود تا کلاً چه به وسیله تجسم یا به صورت فیزیکی به القاهای هیپنوتیزم کننده پاسخ بدهد.
نوعاً این تلقینات هشدار دهنده و برانگیزاننده و فرد از لحاظ خلسه به حالت هوشیاری یا هیپنوتیزم بیداری میآورند. اگر از سوژه خواسته شود که تلقینها را در هنگام خلسه انجام دهند، پس در هیپنوتیزم بیداری انجام شدنی هستند. البته ممکن است افراد در حالی که در موقعیت هیپنوتیزمی هستند به یک حالت آرامش عمیق فرو رفته باشند. معمولاً به سوژه پس از برگشتن از هیپنوتیزم نیز تلقینهایی داده خواهد شد. در این نوع از تلقینها به نام تلقینهای پس هیپنوتیزمی معروف میباشند. نورتون برای مبارزه با محمد علی کلی در مسابقه بوکس از این نوع هیپنوتیزم استفاده کرد(سهرابی ۱۳۸۹).
مرحله برگشت از هیپنوتیزم
چهارمین مرحلهی هیپنوتیزم، برگشتن از حالت خلسه است. در واقع، یک فرد هیپنوتیزم شده میتواند در هر زمانی از حالت خلسه خارج شود. تنها دلیلی که افراد نمیتوانند از این حالت خارج شوند این است که خودشان نمیخواهند. ارتباط بین هیپنوتیزم کننده قصد دارد تا فرد را از خلسه خارج کند، به سادگی با تلقین و فرستادن علامت یا پیامهایی این کار را انجام میدهد. مثلاً ممکن است هیپنوتیزم کننده بگوید:”بسیار خوب، هنگامی که من تا عدد ۳ شمردم، شما چشمهای خود را باز خواهید کرد”
مرحله پس هیپنوتیزمی
تلقینهایی که در جریان هیپنوتیزم به سوژه داده میشود که در طول مرحلهی هیپنوتیزم و یا بعد از خارج شدن از این حالت نیز او را تحت تأثیر قرار دهد. تلقینهای پس هیپنوتیزمی که به ورزشکاران داده میشود، باید بر اساس شکل یا حالت خاصی باشد که در شرایط مسابقه احساس میکنند. ممکن است به یک بازیکن مهاجم گفته شده باشد که وقتی وارد منطقه جریمه، احساس آرامش واطمینان خواهد کرد. از تلقینهای خاص مثل”شما همیشه قادرید که کارهایتان را درست انجام بدهید” زمانی که تمایلات فرد تحلیل رفته و شکست خورده است، باید خودداری کنید، زیرا تأثیر تلقینها کاسته خواهد شد (سهرابی ۱۳۸۹).
ارتباط تلقین و یادگیری
اکنون آیا فرایند تلقینپذیری را میتوان جزء مقوله یادگیری به حساب آورد؟ به نظر میرسد با توجه به گستردهی اصطلاح «رفتار» در روانشناسی، که علاوه بر رفتار قابل مشاهده، افکار، حالات هیجانی، و باورها و نگرشها را نیز در بر میگیرد، وبا در نظر گرفتن اینکه تلقینها میتواند موجب تغییرات نسبتاپایدار در نگرشها و گاه حتی در سطح رفتار ظاهری گردد، میتوان فرایند تلقینپذیری را نیز گونهای از یادگیری به حساب آورد. به بیان دیگر اگر بپذیریم که قانع سازی و تغییر باورهای فرد، چه به وسیله استدلال کردن، وچه با برانگیختن عواطف وبنا کردن تداعیهای هیجانی در هنگام بیداری و هوشیاری، نوعی یادگیری است، که تلقین، چه در سطح هشیار و چه به شکل ناخودآگاه، یا از طریق هیپنوتیزم، دست کم آنگاه که به تغییر نگرش و باورهای فرد میانجامد، نوعی یادگیری است. به هر حال، چه تلقین را نوعی از یادگیری بدانیم چه ندانیم، نقش تلقینهای مثبت در پیشبرد فرایند آموزش و یادگیری را نمیتوان انکار نمود. مواردی همچونپاداش و تشویق یادگیرنده که در دیدگاه رفتار گرایان، تنها مشمول مفهوم سنتی تقویت میشوند، ممکن است از زاویهای دیگر نگریسته شود. اغلب تقویتها علاوه بر تقویت مستقیم رفتار پاسخ گونه یادگیرنده، یک عنصر تا حدّی انگیزشی را نیز به همراه خود دارند، که میتوان آنرا تقویت اعتماد به نفس نامید، امری که میتوانند نوعی تلقین مستقیم و غیر مستقیم به حساب بیاید. علاوه بر این، گر چه به نقش تلقین در فرایندهای اجتماعی حتی در نظریههای یادگیری اجتماعی صریحاً پرداخته نشده است، (در بررسی های مربوط به الگو برداری اجتماعی، در نظریههای یادگیری اجتماعی، مسأله تقلید رفتاری عمدتاً آگاهانه و انتخابی است، محور توجه قرار گرفته است. میتوان گفت روانشناسان اجتماعی بیش از نظریهپردازان یادگیری اجتماعی به نقش تلقین در یادگیری اجتماعی پرداختهاند)، این نقش را به خصوص در الگوبرداری کودکان از بزرگترها، و نیز در تلقین پذیری همگان از هنجارهای اجتماعی به خوبی میتوان مشاهده و بررسی نمود آنچه میماند اینکه، بر خلاف تعریف مورد قبولی که در آغاز نوشتار، از تلقین پذیری از سیدیز ذکر شد، تلقین از دیدگاه برنهایم[۵۵]، با طبیعت بازتاب و فعالیت خودکار، که مکانیزم روانی را به طور کلی مشخص میکند، ارتباط دارد. او منظور خود را در جاهای مختلف بیشتر آشکار میکند. وی در کتاب درمان شناسی تلقینی خود، شناسایی تلقین را اینگونه خلاصه میکند «افزایش بازتاب فکری-حرکتی، فکری حسی و تحریکپذیری فکری حسی»(برنهایم ۱۸۹۳، به نقل از سیدیز،۱۸۹۸). اگر بخواهیم دیدگاه برنهایم را در این مورد به طور کامل بپذیریم، مسأله تلقین از حوزۀیادگیری خارج و در شمار انواع خاصی از خو گیری و حساسیت زایی در خواهد آمد، و در نتیجه سرنوشت پرسش ما (که آیا تلقین از مقوله یادگیری است یا نه) وابسته خواهد شد به تصمیمی که در مورد شمول یادگیری و خوگیری اتخاذ شود.
هیپنوتیزم به عنوان مهار مغزی
فیزیولوژیست بزرگ روسی، ایوان پتروویچ پاولوف[۵۶]، مشاهده کرد که وقتی سگهای آزمایشگاهی خود را تحت یک محرک یکنواخت و تکراری قرار میدهند، آنها یا کمکم به خواب میروند یا در اندامهای مشخصی سفتی نشان میدهند. از با این مشاهدات توصیف مشابهی را برای هیپنوتیزم قائل شد. در مطالعات او فقط موضع مهاری با خواب طبیعی فرق داشت. داس در سال ۱۹۵۹ نظریهی خود را بر اساس نظریه پاولوف عنوان نمود. او هیپنوتیزم را “حالت مهار نسبی قشر مغز”میدانست. در مطالعات تجربی (۱۹۵۸) او دریافت که توسعه مهار در حضور صدای یکنواخت و خفیف میتواند خاصیت هیپنوتیزمپذیری را افزایش دهد (فتحی ۱۳۸۰).
شارکو معتقد بود که هم هیستری و هم هیپنوتیزم در اثر اختلال سیستم عصبی ایجاد میشود. اما اکنون محرز شده که هیپنوتیزم و هیستری در اشخاصی که سیستم عصبی مرکزی طبیعی دارند قابل ایجاد شدن است. تشابه پدیده روانی-عصبی و هیپنوتیزمی، نه در سیتم عصبی بلکه در عغملکرد روانی آنها است و رفتارهای روانی-عصبی زیادی با هیپنوتیزم شباهت دارند. در یک مرد سالم که هیپنوتیزم شده ممکن است تحت تلقینات داده شده که نتواند بازویش را خم کند. در مرد کاملاً سالمی که اختلال عصبی دارد قادر نیست توانایهای قبلیاش را استفاده کند، خودش را ضعیف احساس میکند، بیقرار و مضطرب میباشد و عقاید هذیانی دارد و خودش را مهم و دوست داشتنی احساس میکند. شارکو معتقد بود روان درمانی یک بیمار مبتلا به اختلال عصبی مانند آن است که سعی کنید فرد هیپنوتیزم شدهای را از حالت هیپنوتیزمی خارج کنید (فتحی ۱۳۸۰)
محدوده سنی برای انجام هیپنوتیزم درمانی
حداقل سن برای انجام هیپنوتیزم، شش سال است. که البته برای سنین ۶ تا ۲۰ سال از تکنیکهای اطفال استفاده میشود. در سن ۱۰ تا ۱۸ سالگی افراد هیپنوتیزمپذیری خوبی دارند. از این سن به بعد میزان هیپنوتیزمپذیری افراد کاهش مییابد. (به خاطر شخصیتهای افراد و افزایش فیلترهای ذهنی)؛ مخصوصاً اگر آزمودنی از نظر سنی بالاتر از درمانگر باشد. در این موقع خوب است ابتدا با روشی سوژه را به دوران جوانی برد تا حس خوب در او ایجاد شود (مثلاً با پخش موسیقی مربوط به دوران جوانی آزمودنی). اگر در سختترین شرایط زندگی یاد خاطرات خوش زندگی بیفتید، آرامششان بیشتر از قبل خواهد شد. چون خود به خود انکفالین و نورواندورفین در بدن ترشح میشود و احساس خوشی دست میدهد و از حالت تنش بیرون میرود.
هاری آرونزو (از سردمداران هیپنوتیزم نوین) میگوید اولین هیپنوتیزورهای جهان مادران بودندکه لالایی میگفتند. لالایی تون یکنواخت و لمسی صورت میگیرد سیستم پاراسمپاتیک را در کودک تحریک میکند. چون یکی از نظریههای القای هیپنوتیزم، ایجاد یکنواختی است. مثل تیک تیک ساعت، خطهای کنار جاده، چکه کردن یکنواخت آب، یکنواختی خلسه ایجاد میکند. در واقع با لالایی مادر کودک به خلسه میرود و با قطع آن کودک به خواب میرود یا از خلسه بیرون میآید همین اتفاق در هیپنوتیزم معمولی هم صورت میگیرد.
اگر بر خلاف خواسته سوژه هیپنوتیزم انجام دهید یا این که از سوژه بخواهید اما مقاومت کند، عوارضی بعد از هیپنوتیزم برای سوژه ایجاد خواهد شد (فتحی ۱۳۹۰).
ممنوعیت هیپنوتیزم
هیپنوتیزم همچون چاقو میماند که هم میتوان در جهت مثبت و هم در جهت منفی از آن استفاده کرد. در بعضی شرایط هیپنوتیزم فایدهای ندارد و در برخی مواقع مضر است. در موارد زیر نباید هیپنوتیزم انجام داد:
۱-اگر درمانگر فقط هیپنوتیزم کردن بلد باشد و روش درمانی دیگر بلد نباشد. چون هیپنوتیزم بستر است نه درمان.
۲-بیمار دچار سرع (البته بعضی معتقدند هیپنوتیزم برای این افراد مفید است در حالی بعضی دیگر معتقدند که هیپنوتیزم مضر است)
۳-بیماران دچار اختلالات قطبی[۵۷]
۴-بیماران دچار اختلالات روان پریشی[۵۸]
۵-بیمارن دچار افسردگی شدید[۵۹]
۶-کسانی که سابقهی استفاده از داروهای روان گردان دارند.
۷-کسانی که دچار وسواس (فکری-عملی) هستند. البته ممنوعیت ندارد ولی توصیه نمیشود چون سوژه به خود هیپنوتیزم وسواس پیدا میکند. علاوه بر اینکه تمرکز کردن برایشان مشکل است.
۸-بیماران دچار اختلالات مرزی؛ چون این افراد روی مرز واقعیت و خیال هستند و ممکن است با کوچکترین تلنگری وارد خیال شوند.
۹-افرادی با شخصیت وابسته؛ در این موارد باید با احتیاط انجام شود مخصوصاً در مورد کلمات و طرز نگاه دقت شود از لمس کردن پرهیز شود. حتماً از ناظر سوم استفاده شود (بهتر است وابسته عاطفی خود بیمار باشد).
۱۰-شخصیت اسکیزوئید: دراین موارد هیپنوتیزم سخت است. چون علامت بارز این افراد توهم است مخصوصاً توهم بینایی و شنوایی، که با هیپنوتیزم به توهمات آنها دامن زده و بیشتر میشود و نیز هذایانهای خطرناک و درمانگر را وارد سیستم هذیانی میکنند.
۱۱-شخصیت پارانوئید[۶۰]؛ هیپنوتیزم این افراد بسیار سخت است ولی ممنوع نیست. چون شما را به عنوان درمانگر قبول نمیکنند.
۱۲-کسی که خودش نمیخواهد هیپنوتیزم شود.
۱۳-کسانی که سابقه تشنج ( صرع) دارند.
غیر از هیپنوتیزم القایی، هیپنوتیزم ابزاری، دارویی و مغناطیسی وجود دارد.
از مواد توهمزا نمیتوان استفاده کرد. چون باعث قطع ارتباط با دنیای واقعی میشود و چنین شخصیتی جزء ممنوعیتهای میباشد.
برای کسانی که هیپنوتیزمپذیری خوبی ندارند میتوان یک ساعت قبل از هیپنوتیزم ریتالین استفاده نماید. چون مولفهی عدم تمرکز را به تمرکز تبدیل میکند.
یکی از درمانهای الکلسیم هیپنوتیزم است. ولی اگر الکسیم حاد باشد، هیپنوتیزم راه درمان ندارد (فتحی ۱۳۹۰).
کارلی و همکاران (۲۰۰۵) در تحقیقی به بررسی القائات مستقیم بر میزان نوسانات قامت و تاب بدنی افراد با هیپنوتیزم پذیری بالا و پایین در طول یک دوره هیپنوتیزمپذیری پرداختند و نتایج نشان داد که هم القائات مستقیم و هم القائات غیر مستقیم، جابجاییهایی را در نوسانات و تاب بدن به وجود میآورد و القائات مستقیم دامنه حرکتی بزرگتری ایجاد میکند.
هیپنوتیزمپذیری افراد
هیپنوتیزم پذیری افراد متفاوت است. درصد افراد ۷۵ هیپنوتیزمپذیری عملی دارند یعنی میشود این افراد را هیپنوتیزم کرد. این افراد را به سهگروه زیر تقسیم میشوند:
-دایونیزین یا بالا (هیپنوتیزمپذیری بسیار بالا)۷% مردم
-آدیسین یا متوسط (هیپنوتیزمپذیریم توسط):۴۸% مردم
-آپولونین یا پایین (هیپنوتیزمپذیری بسیار پایین):۲۰% مردم
از ۲۵ درصد باقی مانده،۵ درصد افراد از نظر روانی نرمال هستند ولی از نظر زیست شناختی امکان هیپنوتیزم شدن ندارند و ۲۰ درصد دیگر به دلیل اختلالات امکان هیپنوتیزمپذیری ندارند. چون در این افراد توجه مختل است و روان وضعیت عادی ندارد (هر چند ممکن است با تست هیپنوتیزمپذیری از نظر بیولوژیک، هیپنوتیزمپذیری دیده شود).
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |