عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد :نمادشناسی حیوانات کلیله و دمنه بر مبنای اساطیر هند و ایران
تکه ای از متن پایان نامه :
در حکایت «مرد در چاه»، مار جلوهای منفی دارد و با مرگ و جهان زیرین مرتبط می باشد و در واقع حضور مار در چاه ترسآور و تداعیگر مرگ و شاید برای ترسناکتر جلوه دادن چهرهی مرگ می باشد. مار به عنوان وسیلهی عذاب گناهکاران در دوزخ در بسیاری از کتب تفسیر معرفی شده می باشد اما چنین دیدگاهی در مورد مار و مجسم کردن آن در دوزخ برای کیفر گناهکاران، سابقهای کهنتر از قصص قرآن دارد. چنین مارهای شکنجهگری در «ارداویرافنامه» نیز توصیف شده می باشد. «در متون فارسی همچون کیمیای سعادت ماران دوزخ به ماران گور مبدل شدهاند و از عذاب کافر در گور و نیز از عقارب و حیات گور یاد شده می باشد.»(عبداللهی،۱۳۸۱: ۱۰۱۳) احتمال دارد ویژگیهای زیستی مار، یعنی ارتباط او با خاک، جهان فرودین وتاریکی و همچنین زهر دردناک و مرگآور او، باعث شده که چنین نقشی را ـ عذاب گناهکاران در دوزخ و گور ـ به او نسبت دهند.
در تمثیل کلیله و دمنه، چهار مار نماد طبایع چهارگانه آدمی می باشد و هر گاه که یکی از آنها در حرکت آید زهر قاتل و مرگ حاضر باشد و اژدها را به مرجعی که به هیچ تأویل از آن چاره نتواند بود. در داستانهای بیدپای نیز چهار مار نماد چهار طبع می باشد که هر گاه طبعی چیره گردد، در هلاک گشاده گردد. در تمثیل بودا نیز افعیها اشاره به تن آدمی با همهی امیال آن دارد.
بر این اساس میتوان گفت: مارها را نماد طبع آدمی دانستن، دو وجهی بودن مار را به ذهن تداعی میکند. زیرا طبایع آدمی هم عامل حیات اوست و هم در صورت اختلال در آنها، عامل مرگ اوست.
قصه، جنبههای نمادین آن را توضیح میدهد و درموردی موشها مینویسد: «…و موشان سپید و سیاه و مداومت ایشان بر بریدن شاخها، به شب و روز که تعاقب ایشان بر فانیگردانیدن جانوران و تقریب آجال ایشان مقصور می باشد[مانند کردم]…»(منشی،۱۳۸۱: ۵۷)
در «داستانهای بیدپای» که ترجمهای از کلیله و دمنه می باشد، نیز موش سپید به عنوان نماد روز و موش سیاه نمادی از شب آمده می باشد.
در «چنین گفت بودا» نیز مشاهده میگردد که:«… مراد از دو موش، یکی سفید و یکی سیاه، طول زمان و توالی شب و روز و گذر سالهاست…»(رجب زاده،۱۳۷۴: ۱۰۵)