زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن
آلونکنشین-ساکنان حواشی شهرها که در اتاقکهای آلونکوار زندگی میکنند
اوضاع احوال-وضع و حال
چک و چانه-کنایه از دهان
زیرش زدن-زیر چیزی زدن
به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن
به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن
زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه
چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن
چِخ کردن-راندن سگ
جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
چُل کلید-جام درویشان
جگر پاره-فرزند-جگر گوشه
حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن
چرکمرده-نگا. چرکمُرد
در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن
چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب
بالینی-کلینیکی
چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن
آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن
چوچول باز-دغل-بی حیا
چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند
بالا تنه-از کمر به بالای بدن
دزد زده-سرقت شده
زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی
بوگندو-آدم کثیف و بد بو
افسارسرخود-خودرای-افسارگسیخته
جفنگیات-سخنان یاوه
راپرتچی-گزارش دهنده
حیوونی-نگا. حیوانکی
چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند
پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
خوش قواره-خوش اندازه-متناسب
دست و پا-توانایی-عُرضه
اختلاط کردن(بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن)
به دل خود صابون مالیدن-به خود وعده ی خوش دادن
پر پر کردن-نزدیک شدن بلا
ایراد بنیاسرائیلی(بهانههای بیخود و بیجهت)
دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن
خانه زاد-نوکر-خدمت گزار
خش-صدای گرفته-خراش
حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن
دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند
حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی
دَم کرده-پر رطوبت-باد کرده
دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
باب طبع-موافق میل-مطابق سلیقه
جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا
خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن
جَخت-متضاد صبر
پف کرده-بادکرده-ورم کرده
امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)
خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن
آب تاختن(پیشاب کردن)
دیر کردن-تاخیر کردن
زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند
زورکی-از روی بی میلی-تصنعی
زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی
درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک
اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)
پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن
تو در تو- تو به تو
دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده
دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن
خبر چین-سخن چین-جاسوس
احوال گرفتن-جویای حال شدن
بی فک و فامیل-بی کس و کار
چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن
جاخالی کردن-خود را کنار کشیدن
از زبان افتادن-لال شدن
دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن
بِدو بِدو-با شتاب-سریع
چرک نویس-نوشته ی نخستین که ممکن است بازبینی و ویرایش شود
به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن
دبوری-بی سر و پایی-ولگردی
پات-بی آبرو-بی تربیت
رده-حرف زشت یا نامربوط
شعلهی آتش
زهکونی-اردنگی-تیپا
زیر دل زدن-تهوع آوردن
تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن
روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن
تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر
تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن
پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن
تنگ بودن وقت-دیر شدن
اجابت کردن معده(قضای حاجت)
دزد و دغل-نادرست و مکار
پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن
جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن
جور در آمدن-نگا. جور آمدن
بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن
جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات
دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)
روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن
خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی
آلکلی-معتاد به الکل
دست کج-نامطمئن-دزد
جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده
روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن
خداحافظی کردن-به درود گفتن
تک روی-عمل بدون توجه به جمع
چار دستی-قمار چهار نفری
دیر فهم-کند ذهن-کودن
پروار-فربه-چاق
بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت
آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
ته تغاری-آخرین فرزند خانواده
خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه
اِرا-هنگامی که کسی نمیتواند و یا نمیخواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز میگوید
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
بند بودن دست-گرفتار بودن-مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن
رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل
تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن
رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن
تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)
روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن
خوردگی-ساییدگی-فرسودگی
زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
الفرار-گریز-بگریز !
زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم
حبف و میل-ریخت و پاش
زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن
زالو-آدم سمج
انگشتر پا(چیز بیارزش)
پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن
روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند
آی زرشک-آی زکی
خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن
آینهی بخت-آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد
بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن
دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن
چغاله بادام-بادام نارس
از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)
زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن
زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند
آفتاب را بهگز پیمودن(کوشش بیهوده کردن)
جزغاله شدن-سخت سوختن-زغال شدن
دوبل-دو برابر
تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی
تو دار-راز نگهدار
اهل عمل-کسی که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن
دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن
از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)
رتوش-دستکاری و آرایش عکس
آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن
از این حرفها-مطالبی از آنگونه که پیش از این گفته شد
تلمبار- تل انبار
جز و ولز-نگا. جز و وز
زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی
افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)
خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن
زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی
بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن
به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن
حالا حالاها-مدت دراز
آه در بساط نداشتن(سخت بیچیز بودن، بیچاره و بینوا بودن)
چَرس-حشیش-گرد-بنگ
اروای ننهات(ارواح بابات)
بارانداز-جای پیاده کردن بار
پس بودن-عقب افتادن از دیگران
تیپا خوردن-رانده شدن
آیَم سایَم-گاهکاهی
تک و تو-توان و قدرت-شتاب
بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته
زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
دست دوم-کار کرده-مستعمل
جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند
افسارگسیخته-سرکش
پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن
راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن
تپلی-گرد و چاق
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند
چُس افاده-افاده ی بی جا
اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)
دبوری-بی سر و پایی-ولگردی
حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن
رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار
اتر خان رشتی-آدم پرافاده
ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه
دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد
بی نمک-نچسب-لوس-ننر-بد ریخت-بدون ملاحت
چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن
پا در رکاب-حاضر و آماده
ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده
چرکوندی-لکه دار کثیف
خرابکار-اخلالگر-تروریست
چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام
احتیاطی(نجس، ناپاک)
آب و خاک-میهن-دیار
دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی
آتش از چشم کسی گرفتن(ترسانیدن)
چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن
خودفروشی-فاحشگی-خیانت
ای داد بیداد-کلامی است که بههنگام حسرت و افسوس میگویند
ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد
به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن
آواز دهل-چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد
اوستا چسک-فضول و مزاحم-سرخر
تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت
پا گرد-محل چرخیدن پله ها
توپ-پرشده-کامل-بی نیاز
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت
حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن
درد گرفتن دل از اسهال
داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب
آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن
از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بیجلا و جلوه شدن
دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن
تخته پوست-زیرانداز پوستی
بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند
چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
باجه-جای بلیت فروشی
رب و رسول را یاد کردن-به حد مرگ رسیدن
ترید- تلیت
از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن
تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن
چوب زیر دم کردن-تحریک کردن
در دست-آماده-حاضر
دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور
آشیخ روباه-آبزیرکاه-مکار
دل رحم-مهربان
آبِ کبود-آسمان
دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
از پشت کوه آمدن(بیخبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن
اجابت کردن معده(قضای حاجت)
دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن
دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق
دماغ-حال و حوصله-رغبت-علاقه-کبر و خودپسندی-مُف-خلط بینی
بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است
دست کم-حداقل
باربند-جای نهادن و بستن بار
تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی
خلاف شرع-ضد قانون شریعت
تلمبار- تل انبار
پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب
بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو
از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن
آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگیاش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)
دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی
بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره
آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)
بی معنی- بیخود
خرس-چاق و درشت-تنومند
از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)
پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی
خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن
جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش
با دست و پا-آدم زرنگ
حاشیه دار-کناره دار
آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)
جرواجر کردن-پاره پاره کردن
از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
دکان و دستگاه به هم زدن-سر و سامان یافتن-قدرت و ثروت پیدا کردن
انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن
خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد
تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی
ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن
حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن
آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)
تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن
آهو چشم(معشوق، شاهد)
دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن
راسته-گوشت دو طرف ستون فقرات حیوان
اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن
پشته کردن-روی هم انباشتن
پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود
بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن
آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)
دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی
پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند
حمله-بیماری غش-صرع
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
آن چنانی(چنانکه خود میدانی، بسیار گرانبها، بسیار عجیب)
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
خدا نگهدار-خدا حافظ
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
خم گرفتن-فنی از کشتی
پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن
تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
خون کسی را حلال کردن-کسی را کشتن
زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
ازراهنرسیده-در همان لحظهی رسیدن-به مجرد ورود
افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد
اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)
افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه میپزند)
حواس پرت-پریشان حواس-فراموش کار
خرج راه-هزینه ی سفر
چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بیتوجهی قرار دادن
رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار
رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
دست کج-نامطمئن-دزد
تو به تو-گوناگون-لا به لا
تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن
بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است
اصل کاری(مهمترین چیز یا شخص)
رو شدن-آشکار شدن-فاش شدن
چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)
خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن
جزاندن-آزار و اذیت کردن
آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)
خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت
چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود
دستِ چپ-سمت چپ
حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی
دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا
داوطلب-خواستار-نامزد
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
آمده(شوخی و لطیفه)
بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده
رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن
ریش شدن-ریش ریش شدن
پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن
دو لَتی-در دو لنگه ای
دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن
رنجیده کردن-آزرده ساختن-رنجانیدن
اشکالتراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)
رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن
دلچسب-دلپذیر-مقبول
بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن
زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند
رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت
پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند
چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن
آش آلو شدن(خجالتزده شدن، سکهی یکپول شدن، کنفت شدن)
بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن
تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن
تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن
ریز بافت-پارچه یا فرش طریف
تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند
خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه
رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن
چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو
پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده
زیر دُم سُست-زن منحرف
جاگرم کردن-در جایی ماندن
دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد
مال دنیا
تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم
روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن
ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن
خنگ-نادان-ابله-کودن
آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)
جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن
افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)
تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ
تنوره زدن-چرخ زدن و گرد شدن
خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران
چَک-سیلی-کشید
دله-ظرف حلبی
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن
دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن
آسمان تا زمین-تفاوت بسیار
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند
جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن
دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن
درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن
تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن
آواز کوچهباغی(آوازی که جاهلها می خوانند و یکی از گوشههای دستگاه شور است)
جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد
زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن
بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع
رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن
بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن
خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
چاپی-حرف دروغ و بی اساس
آفتابزردی-غروب آفتاب
ازرق-چشم زاغ
زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است
پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه
اُرُسی-کفش
بده اون دستت-آی زکی !
دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق
از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بیتوجهی قرار دادن)
دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت
تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی
چته ؟-تو را چه می شود ؟
تیپا خوردن-رانده شدن
تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است
ارزانی(بخشیدن، دادن)
رج کردن-رج بستن
پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن
دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن
خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده
استخواندار(محکم، بااراده)
حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن
جا-رختخواب-بستر
زیر گرفتن-زیر کردن
دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن
دستِ راست-سمت راست
پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی
دخترینه-دختر-مونث
آب آتش مزاج-می سرخ
استکانی زدن-میخوارگی اندکی کردن
خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده
خاطر جمع-مطمئن
تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا
رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن
خایه دار-با جرات-شجاع
پشم نداشتن کلاه کسی-اعتبار نداشتن-کاری از کسی برنیامدن
دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب
از کیسه خوردن(از جیب خوردن)
دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش
آهنگ ریپدار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد
جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد
از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)
افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)
خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته
دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن
اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکالتراشی کردن
دهن دره-خمیازه
این سفر(این بار)
روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است
اجل معلق-مرگ ناگهانی
خندق بلا-شکم
چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت
دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن
تمام و کمال-کامل-به تمامی
خطایی-نوعیز آجر
بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن
زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن
دَم پهن-نوعی انبر دست که نوک پهن دارد
خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام
حرف نشنو-خیره سر و یکدنده
دیوار حاشا بلند است-به آسانی می توان موضوع را انکار کرد
حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن
دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است
دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن
بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن
رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن
تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند
زحمت کش-کارگر-پیشه ور
رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع
خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه
بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند
ازراهنرسیده(در همان لحظهی رسیدن، به مجرد ورود)
به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن
پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
جمع کردن-گرد آوردن
دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن
به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند
جبهه ی جنگ-میدان جنگ
پینه زدن-وصله کردن
رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس
باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن
راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن
آبِ خشک-آب بسته
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن
دهن دره-خمیازه
پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد
آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)
آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
آب آتش زده-اشک
دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن
حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
به سر دویدن- با سر رفتن
جود-یهودی-حهود
اَکه ننه(آدم آبزیرکاه)
چاک زدن-نگا. چاک دادن
دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول
خرناس کردن-خرخر کردن در خواب
رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن
تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن
انداختن پشت گوش-سهلانگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن
جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن
باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن
آکبند(نو واستفادهنشده، هنوز از جعبه بیرونآوردهنشده، دست اول)
خارج از محدوده-بیرون از شهر که شامل خدمات شهرداری نمی شود
تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند
دست شما را می بوسد-انجامش به عهده ی شماست
خجالت زده-شرم زده-شرمگین
از صدقۀ سرِ-از عنایت و لطفِ
دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم
ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی
خطب کسی کج بودن-نگا. پالان کسی کج بودن
انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن
پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
آمد کردن(رخدادن واقعهای خجسته)
روغنی-آلوده به روغن
چشم زخم-اثر بد از نگاه یا کلام-آسیب اندک
آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
اشک کوه-یاقوت-لعل
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن
بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته
پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل
بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن
پاشنه بخواب-کفش راحتی
ازرق شامی(اخمو، ترشرو)
جگرک-نگا. جغور بغور
آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)
بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه
بخت-شانس-اقبال-شوهر
چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
آخر و عاقبت(نتیجهی خوب)
افسارگسیخته(سرکش)
داش-لوطی-مشدی
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)
پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن
تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار
چار طاق-به طور کامل
آتشی شدن-از کوره در رفتن
پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن
از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)
داوطلب-خواستار-نامزد
پایاپای-خرید کالا با کالا-حساب کردن طلب های خود را به جای وام های گرفته
آفتابزردی(غروب آفتاب)
آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن
پا بر جا-ثابت قدم-استوار
چار میخ-اذیت و آزار سخت
پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین
ابرو فراخی-خوشدلی-گشادهرویی
توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن
پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری
انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت
آفتابهآبکن(پست ترین نوکر)
انگشت عسلی بهدیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجهی جایی کردن)
زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان
در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
احوال گرفتن-جویای حال شدن
به تیر غیب گرفتار شدن-دچار حادثه ی ناگهانی شدن-ناگهانی فوت کردن
تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن
پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی
چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی
بچه افتادن-سقط شدن جنین
زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار
جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان
جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
زیر پوش-جامه ی زیرین
از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بیرحمانه به کار واداشتن)
از خود در آوردن-دروغپردازی کردن
چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن
رمبیده-خراب شده-فرو ریخته
با کله-دانا-چیز فهم-خردمند
چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن
از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)
تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!
دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن
چه غلط ها !-چه فضولی ها !
خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس
خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان بهدر رفتن)
با رنج و زحمت بسیار چیزی بهدست آوردن
دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن
رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن
اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)
بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند
چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی
چاشت بندی-صبحانه-غذای اندک
تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن
زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن
بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !
ریختن روی دایره-روی داریه ریختن
زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن
رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن
از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بیثبات و بسیار متضاد داشتن)
بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد
جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود
با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن
رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن
بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت
زن بردن-همسر گرفتن مرد
چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن
خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه
بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت
این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن
ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت
حق شناس-سپاس گزار
تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت
دو هوا شدن-بیمار شدن به دلیل تغییر هوا
دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران
دیر کرد-تاخیر-تعویق
پخش-پراکنده
تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن
پس انداز کردن-پول کنار گذاشتن-صرفه جویی کردن
حرف گوش کن-حرف شنو
به حق پیوستن-مردن
آتشِ تر-شراب-لب معشوق
بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن
دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن
الحق و الانصاف-انصافن-حقن
آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن
بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر
خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده
آب چشم گرفتن(ترسانیدن، به گریه انداختن)
رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن
جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند
چوبدار-گله دار-گوسفند دار
پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن
خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن
حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم
ادبخانه(مستراح، طهارتخانه)
جز و ولز-نگا. جز و وز
اسیر خاک(مرده، تنپرور)
پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا
تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر
به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن
زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بیحال شدن
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
پُلوغ-ازدحام-بی نظمی
چوب زیر دم کردن-تحریک کردن
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم
خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد
آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمعکردن رختخواب
دست دوم-کار کرده-مستعمل
به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن
دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن
خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن
دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن
آش دهنسوز-هر چیز مطلوب و پسندیده
زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده
پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک
دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن
پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه
چارلا-چهار لا-چهار تو
به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن
بی ریخت-زشت-بد ترکیب
چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی
حساب کشیدن-حساب خواستن