مطالب عمومی سری اول

شاهکارهای بازیگری؛ ۱۰ نقش آفرینی برتر و فراموش نشدنی تاریخ سینما [قسمت دوم]

نقش آفرینیای یه فیلم مانند صورت و ظاهر برجسته یه فیلم هستن. شاید بازیای ارائه شده تو یه فیلم هویت اونو نسازند اما مهم ترین چیزیه که توجه بیننده رو هنگام تماشای یه فیلم به خود جلب کرده و با همین نقش آفرینیه که این فیلما تو ذهن مخاطبان موندگار می شن.
وقتی که اینجور اتفاقی اتفاق بیفته بازی استادانه و عالی یه بازیگر زن یا مرد، بیشتر از هر چیز دیگری مسئول موفقیت فیلم شناخته می شه.
در حالی که یه نقش آفرینی موفق می تونه فقط در درون یه فضای بزرگ تر از یه داستان باکیفیت و تحت رهبری یه کارگردان بااستعداد اتفاق بیفته، بازیگری که در نقش شخصیت اصلی قرار میگیره سهمی رد نشدنی و کلی در زیباییای یه فیلم داره.

این لیست به تعدادی از بهترین نقش آفرینیای تاریخ سینما تعلق داره و به بازیگرانی که با اجرای نقشی خاص به چهره هایی ابدی و فراموش نشدنی در تاریخ سینما تبدیل شدن. یه نقش آفرینی باکیفیت، بخشی محسوس از یه فیلم بزرگه که مخاطبان رو درگیر خود می سازه و وقتی که به یاد آوردن این نقش آفرینی لبخندی رو روی لبان مخاطب بوجود میاره و یا وقتی که جزییات واقعی اون با شور و هیجان در میان تعدادی از سینماروها مورد بحث قرار میگیره، اون نقش آفرینی رو میشه افسانه ای و فراموش نشدنی نامید. در ادامه با ۱۰ مورد از بهترین و فراموش نشدنی ترین نقش آفرینیای تاریخ سینما که از استعداد بازیگری جمعی از بهترین بازیگران تاریخ سینما نشأت میگیره همراه باشین.

قسمت اول این مطلب رو از راه این لینک بخونین.

۵- مریل استریپ در «انتخاب سوفی»

یکی از دلایل اینکه مریل استریپ به بازیگری اینجور دوست داشتنی و جذاب تبدیل شده اینه که هر نسلی از عاشقان فیلم یه نقش آفرینی خیره کننده از اون دیده ان. کارنامه کاری با کیفیت بالای ثابت اوا باعث شده که هر کسی دلیلی واسه دوست داشتن این نخبه دنیای بازیگری داشته باشه. مخاطبان مدرن شاید اطلاع بسیار کمی از کارای بسیار جذاب و دیدنی این بازیگر از جمله فیلم «انتخاب سوفی» (Sophie’s Choice) در سال ۱۹۸۲ داشته باشن اما نقش اون در این فیلم هنوزم بهترین و تاثیرگذارترین نقش آفرینیه که در میان همه نقش آفرینیای بی اشکال مریل استریپ می درخشه.

اون در این فیلم شادی افسار گسیخته، اضطراب فلج کننده، درموندگی خراب کننده و تلخ و احساس ضعف رو در هر صحنه ای پس از دیگری در برابر چشمامون مجسم می کنه.
ادای دیالوگا به وسیله استریپ به عنوان یه لهستانی زبون که در حال یاد گرفتن زبون انگلیسیه آدم رو به حیرت مجبور می کنه و آلمانی صحبت کردنش هم به طور کاملً بی اشکال به نظر می رسه. بازی اون در این فیلم یه نقش آفرینی از همه دید باور نکردنیه که هیچ کسی جز مریل استریپ نمی تونست به این خوبی و کیفیت همه این عناصر و جنبه ها رو با هم ترکیب کنه.

۴- مالکوم مک داول در «پرتقال کوکی»

طرفداران فیلم «پرتقال کوکی» (A Clockwork Orange) چه بازیگر دیگری غیر از مالکوم مک داول رو می تونن در نقش الکس تصور کنن؟ هر چند به نظر می رسید که مک داول از رقابت بازی در اینجور نقشی تنفرانگیز آخر لذت رو می بره اما این نقش، مطمئنا، واسه ایشون یه وظیفه غیر قابل تحمل و سخت بوده.
بازی که اون در فیلم سنتی استنلی کوبریک انجام میده، جزئی غیرقابل رد و غیرقابل ندیده گرفته شدن از چیزیه که باعث شد «پرتقال کوکی» به اینجور فیلمی ظاهری و پرقدرت تبدیل شه.
به عنوان یه جنایتکار بسیار دیوونه و مریض و در نقش یه شخصیت متظاهر پشیمون و پرتملق، مک داول هر ذره انرژی که در خود داره رو به شکل شخصیت الکس می ریزه.

اون دیالوگا و واژگان مورد استفاده شخصیت الکس رو به شکلی غیرعادی از اونِ خود می سازه و با اونقدر اعتمادی دیالوگا و اعمال الکس رو به اجرا میذاره که اصلا فکر نمی کنین مک داول در حال بازی کردنه. الکس شخصیتیه که قراره مخاطبان از اون متنفر باشن از این رو حتی تلاشی کم هم می تونست اونو به این حس شخصیتی برسونه. با این وجود، الکس هنوزم یه شخصیت جذابه و مک داول هم هیچ وقت واسه لحظه ای مخاطب رو ناامید نمی سازه. آتشی که در چشمای اونه لحظه ای فروکش نمی کنه و ذهن باهوش اون به نقشه کشیدن و محاسبات خود با یه شادی دیوونه وار ادامه میده. این فیلم بهترین نقش آفرینی مک داوله و یکی از بهترین نقش آفرینیای تاریخ سینما.

۳- مارلون براندو در «اتوبوسی به نام هوس»

نام مارلون براندو بزرگ همیشه با سبک بازیگری موسوم به روش اکتینگ آغشته بوده و میشه، سبکی از بازیگری که خود در تعریف اون بسیار نقش داشت و بعداً این سبک بازیگری هم از جهات جور واجور به تشریح شخصیت این بازیگر افسانه ای دنیای سینما کمک کرد.
براندو تجسم بخش هدفی به بازیگری بود که در جستجوی کشف واقعیت احساسی تو یه موقعیت خاص و به تصویر کشیدن واقعی و دقیق اون احساس واسه مخاطب بود. در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» (A Streetcar Named Desire)، براندو اونقدر به طور کامل تجسم شخصیت استنلیه که خیلی از مردم واسه همیشه شخصیت براندو رو با مخلوق تنسی ویلیامز اشتباه گرفتن.

مقاله دیگر :   گالری گلستان با ۱۰۰ اثر از ۱۰۰ هنرمند

با زیرپیراهنی سفید و همیشه کثیف، زیر لب حرف زدنای تقریباً نامفهوم و خشونت کلی، مارلون براندو در نقش استنلی کوالسکی به نماد تکراری شخصیت مردان آمریکایی فیلمای بعد از خود تبدیل شد.
و کی می تونه صحنه ایستادن براندو در زیر باران و فریادای استلا! استلا! یش، اون طور که احساس می کنین زندگی اش به استلا وابسته رو از یاد ببره؟ باحال این که درک عموم از شخصیت براندو با چیزی که اون از خود در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» به نمایش گذاشت در هم تنیده شده.

این تصویری بود که براندو قسمت بزرگی از دوران کاریش رو صرف دور نگه داشتن خود از اون کرد و البته درمانی واسه بی میلی ذاتی اش نسبت به هالیوود نبود. با این وجود، هممون براندوی استنلی کوالسکی رو دوست داریم و بازی اون در این نقش چیزیه که هیچ وقت فراموش نمی شه.

۲- دانیل دی لوییس در «خون به پا می شه»

هیچ کسی به اندازه دانیل دی لوییس به نقش هاش تعهد نداره. شاید درست تر این باشه که بگیم اون به شخصیتش بالاترین تعهد رو داره، چون همه می دونن که دانیل دی لوییس واسه تحقیق در مورد نقش هاش ماه ها یا چند سال به تحقیق می پردازه و در ادامه در طول مدت فیلمبرداری از شکستن شخصیتش و بیرون اومدن از اون دوری می کنه.
در حالی که این عادت و سبک بازی، کار کردن با ایشون رو در بعضی مواقع سخت کرده اما کدوم کارگردان اینجور سردردهایی رو واسه کیفیت بالای نقش آفرینیایی که دانیل دی لوییس دائم و ثابت از خود ارائه میده تحمل نمی کنه؟

در «خون به پا می شه» (There Will Be Blood)، دی لوییس به بالاترین درجه کمال حرفه بازیگری خود می رسه و استانداردهای جدید رو در مورد کمال بازیگری واسه دیگه بازیگرانی که در آینده پای در راه کاری اون می ذارن تعیین می کنه.
روشی که اون واسه غرق کردن خود در هر جنبه از شخصیت دانیل پلین ویو به کار میگیره بالاتر از باوره و دی لوییس طوری حرکت می کنه که انگار به وسیله روح شخصیتش تصرف شده.
دی لوییس، نفرت، جاه طلبی و انسانیت مرموز پلین ویو رو در راه کانالیزه می کنه که از همون اول ما رو به حیرت مجبور می کنه و حتی بعد از بارها تماشای فیلم هم بازم به حیرت زده کردن ما ادامه میده.

۱- ماریا فالکونتی در «مشکلات ژاندارک»

ماریا فالکونتی در فیلم «مشکلات ژاندارک» (Joan of Arc) بازی از خود ارائه داده که سالای سال به یاد می مونه. نمی تونین اسم اونو در تیتراژ فیلمای زیادی ببینین اما بازی اون در این فیلم باعث شد که فالکونتی واسه همیشه در دنیای سینما جاودانه شه.
راجر ایبرت بزرگ در نقد خود بر فیلم اینجور می نویسه: «هیچوقت نمی تونی تاریخ فیلم صامت رو درک کنین مگه این که صورت رنی ماریا فالکونتی رو درک کنین…. و دیدن فالکونتی در مشکلات ژاندارک درایر در سال ۱۹۲۸ نگاه کردن به درون چشم هاییه که هیچ وقت شما رو رها نمی کنن». اون لیاقت هر ذره از تحسینی که در طول این چند سال در مورد بازی اون در این فیلم انجام شده رو داره.

در فیلمای صامت، صورت بازیگر باید به طور طبیعی به انتقال چیزایی که کلمات و صدا نمی تونستن انتقال بدن کمک می کرد.
بازی فالکونتی در این فیلم به اندازه خود شخصیت ژاندارک نمادینه و ارائه اینجور بازی تو یه فیلم صامت بدون هیچ تسهیلات مدرنی واسه کمک نقش آفرینی، باعث شده که اون افتخار قرار گرفتن در رتبه اول بهترین نقش آفرینیای تاریخ سینما رو به دیگر افتخارهای بازی اش در «مشکلات ژاندارک»اضافه کنه.